تکپارتی مرینت و ادرین 🖇
ادرین:
داشتم قدم میزدم و با خودم میگفتم آخه چطوری باید
به مرینت بگم که عاشقم
که مرینت اومد
مرینت: داری چیمیگی با خودت شنیده بودم که چی گفت
ولی بروی خودم نیاوردم
آدرین: مر.....مرینت تو اینجا چیکار میکنی
مرینت: اومدم قدم بزنم
ادرین:خوبه
مرینت: تو براچی اومدی
ادرین: هوا خوب بود گفتم بیام یکم قدم بزنم
مرینت: پس بیا باهم بریم
آدرین: یعنی شنیده؟ اگه شنیده باشه چکارکنم
مرینت:چرا تو فکری
ادرین: امم سرم درد میکنه
مرینت: بیا بریم یه چیزی بخوریم
ادرین: باشه بریم
رفتیم رستوران
ادرین: بیا اینجا ببین چی میخور
مرینت: من املت میخورم
ادرین: دوتا املت بیارین با دوتا نوشینی
گارسون: باشه
بعد از تموم شدن
ادرین: من حساب میکنم اینم کارتم
مرینت من حاب میکمم
ادرین: خودم حسابش میکنم
مرینت: باشه
ادرین: مرینت بریم پارک
مرینت: الان
آدرین: اره اگه کار داری که یه روز دیگه
مرینت نه کاری ندارم بریم
ادرین جلو مرینت زانو زدم و بهش پیشنهاد ازدواج دادم
مرینت با من ازدواج میکنی
مرینت: 🥺 چشاش اشک جمع شد و گفت بله بله بله
آدرین مرینتو بغلش کرد و انگشترو کرد دستش
با هم رفتن خونه
ادرین به مرینت پیام داد عشقم کی عروسی کنیم
مرینت نمدونم
ادرین: بیا 4 روز بعد عروسی کنیم
مرینت: هنوز که هیچی نخریدیم
ادرین: خوب امروز بریم بخریم
مرینت: باشه بیا جای خونمون
ادرین: خوشتیپ کردم و با ماشینم رفتم جای خونه
مرینت سوار شد خیلی خوشگل شده بود
ادرین دهنش وا مونده بود
مرینت بریم
ادرین بریم
رفتیم لباس عروس خریدیدم
بعد رفتیمواسه آدرین کت شلوار خریدیم
و خیلی چیزاری دیگه و برگشتیم خونه
چند روز بعد
ادرین: باورم نمیشه امروز بلاخره عروسی میکنیم
بقیش ادامست