تصویر هدر بخش پست‌ها

✯♬پۛٙݺ࣮نۨڪ لۙاٰوࣳ_𝙿𝙸𝙽𝙺 𝙻𝙾𝚅𝙴✯↻

درود به پینک لند خوش اومدی🗿🎀 بازدید کن شاید خوشت اومد🕷🕸

عاشقم باش p19💜🔮

| •Şt★r ງirl•

دوباره حمایت کنید ماموریت تکیمل شه🫡

شش ماه بعد

خب تو این مدت جزوی از مستقل ترین زن سال شدم شرکت تبلیغاتی خودمو زدم جینم جزوی از مانکن هامه به قبلا اصلا فکر نمیکردم ولی دلم برای تهیونگ تنگ شده من با کمک کلی مشاور به اینجا رسیدم تو این مدت تهیونک نتونسته پیدام کنه چون خونم جاییه مه حتی به فکرشم نمیره دیدم بیرون داره بارون میاد گوشیم زنگ خورد جواب دادم

جین:هوی پدصگ خونه ای؟

ات:نه تو کوچه ام

جین:ها باشه کلید ندارم نه بتمرگی در رو واسم باز نکنی

قطع کردم

این مدت خیلی رابطه ی منو جین خوب شده بود ولی اون خیلی خره هنوز سینگله حتی یبارم دوست دختر نداشته پوفف

دوباره گوشیم زنگ خورد اعصابم خورد شد

ات:بلع

سوآ:(مدیر برنامه ی ات) خانم سلام می خواستم برنامه ی امروزتونو بهتون بگم

سوآ:خانم امروز قرار دادتون با شرکت ام وی باز میشه امشبم به یه عروسی که عروسی اقای جئون کوک و لونا خانم میشه لونا شما رو دعوت کرده

ات:اکی ساعت چند

سوا:ساعت هشت

ات:باشه

قطع کردم

گفت ساعت هشت حالم بد شد چون اون ساعت ساعتیه که همه ی بلاهای زندگیم سرم اومد با ته اشنا شدم،از ته کتک خوردم،با ته به مهمونی رفتم،از ته جدا شدم کلا این ساعت ساعته گندیع اخرین چیزی که از ته برام یادگاری موند این بود زخم پشت گوشم بخاطره این که زده بود تو گوشم پشت گوشم یکم پاره شد و بخیش کردن اما هنوز جاش مونده پوف حالم از این لحظه های زندگیم که به ته فکر میکنم بهم میخوره الان چرا دارم بهش فکر میکنم اون الان داره با دوست دخترش عشق و حال میکنه یهو زنگ در خورد

رفتم باز کردم جین بود جین اومد اروم بغلم مرد و پیشونیمو بوسید

جین:ابجی چی درست کردههه

ات: کوف

جین:کوفته من دوست دارم

جین دستشو اورد بالا یه پلاستیک غذا چه توش کوفته بود و دیدم

جین:بدو برو میز و اماده کن

ات:باش

ته ویو

الان شش ماهه که از ات خبر ندارم به خودم قول دادم اگه پیداش کنم دیگه ولش نکنم من الان فهمیدم چقد اون رو دوست دارم تو این مدت من حتی یه دوست دخترم نداشتم و فقط دنبالع ات میگردم حین دیگه تماسامو جواب نمیده امشبم که عروسیه کوکه اصلا حوصله ندارم یلحظه دیدم بیرون بارونه بعد یاده اون روزی افتادم که ات داشت میگفت من عاشقه بارونم و من بهش اهمیت ندادم قهر کرد من واقعا خیلی عوضی بودم من خیلی بعد از اون قضایا تغییر کردم اما ات رو نمیدونم

اجوما: نره غول اماده شو برو حموم امشب عروسیه دوستته خیره سرت

ته:یا نمیشه اماده نشم همینجوری برم

اجوما:اگه می خوای دیگه زنده نباشی اره

 

عاشقم باش p18💜🔮

| •Şt★r ງirl•

ادامه نمیذارم اذیت نشید🥹🎀

یهو رفتم داخل

ته:همین الان گم میشید از عمارته من بیرونننننن(,داد)

انا:عشقم چی شده

یدونه خوابوندم تو گوشش

ته:این کارتونو به بابا بزرگ میگم چی فکر کردید با خودتون درضمن من مامانی مثل تو ندارم

مامان:دیگه دیره چون کلفت الان تو حیاط داره میره

ته:گم شین بیرون

سریع دویدم رفتم سمت پله ها

ات ویو

ساکمو برداشتم و رفتم سمت حیاط تو حیاط که میرفتم به احساسی داشتم غروره شکسته همین بود که یهو یه صدایی اومد

ته داشت میدوید سمتم

ته:اتتتتتت(داد)

بهم رسید جلوم زانو زد

ته:ات ات خواهش میکنم نرو از التماس میکنم نرو (گریه)

اشکام سرازیر شد

ات:تهیونگا اون لحظه ای بود که در حده مرگ منو میزدی؟ ازت خواهش کردم بهم اعتماد کنی یا اونجایی که جلوی مامانت اینا زدی تو گوشم یادته!

ته:ات لطفا

ات:تهیونگ خیلی کارا باهم کردی عین بردتم که همش شکنجه میشه این رابطه نیست بیا تمومش کنیم الان زندگیم سیاهه بخاطره تو پس دیگه بیشتر از این گند نزنیم به هم توهم برو با انا زندگی خوبی داشته باشی

رومو برگردوندم و رفتم به سمت در

ته:ات(گریه)

رفتم دم در سوار ماشین جین شدم

جین بغلم کرد

جین:اون حروم ...زاده ها رو میکشم

ات:میای دیگه حتی ازشون حرفم نزنیم

جین:باشه

حرکت کردیم سمت خونه

ات: اوپا

جین: جانم

ات:من رشته ی معماری مهندسی خوندم فوقه لیسانسشو دارم میشه منم بیام شرکت باهات لطفا می خوان زندگی خودمو بسازم

جین:ات چند سال پیش که بابا مارو فروخت با پولی که بدست اورد کلی شرکت زد و یعالمه پول به نامه من و تو زد و یکی از اون شرکتایی که بنامه تو هست جزوی از بزرگ ترین شرکت های کره است راجبه تبلیغاته من تا الان مدیریتش کردم از فردا میری سره کار

ات:مرسی

تو راه تمامه خاطراته منو تهیونگ جلو چشمام رد شد چقد دوستش داشتم اشکام سرازیر شدن که...