تصویر هدر بخش پست‌ها

✯♬ܣܩـܥ݆ܨ ܠܝ̇ߺـܥ‌‌✯↻

های به وبلاگ همچی لند خوش اومدی 💜 در این وبلاگ از همچی فعالیت داریم 🤍

تکپارتی کوک :)

تکپارتی کوک :)

| ★𝐑𝐨𝐬𝐞★

ادامه

(آخرین دیدار) 

لباسام رو پوشیدم و راه افتادم به سمت کافه بارون میومد

و همه جا خیس بود

بوی خاک میومد امروز روز خیلی بود و باید با کوک 

بهم میزدم اگه باهاش میموندم اون میمرد چون منو

 تحدید کرده بودن سوار تاکسی شدم 

و رفتم اونجا رسیدم و پیاده شدم رفتم داخل کافه کوک 

خیلی مردونه و شیک نشسته بود رو صندلی اشک از 

گوشه چشمم اومد 

سریع پاکش کرد و یه نفس عمیق کشیدم و دادم بیرون

بیرون رفتم منو دید بلند شد بغلم کرد 

احساسی آرامشی که تو بغل اون داشتم و هیچ جا

 تجربه نکرده بودم نشستم و بدون اینکه حرفی دیگه ای

 بزنه من شروع کردم 

+کوک باید در مورد مسئله ای مهم حرف بزنیم

- جونم بگو

+ کوک ما دیگه نمیتونیم باهم باشیم  

- شوخیشم مسخرس

+ شوخی نیست سعی کن منو فراموش کنی 

- شوخی میکنی 

+ نه من کاملا جدیم تو هم جدی باش برو با یکی دیگه 

قرار بزار چون ما دیگه نمیتونیم

(اشک از چشماش اومد بیرون و منم بغضم ترکید بلند

 شدم رفتم که صدام کرد و برگشتم) 

- ا/ت؟ نه میبخشمت نه فراموشت میکنم 

حالم با حرفش خیلی بد اشکام رو نمیتونستم کنترل کنم 

داشتم از خیابون رد میشدم 

که یه ماشین با سرعت خورد بهم و چشمام سیاه شد

تموم شد😔

ا/ت مرد 🥲

لایک کن دیگه دستم درد گرفت ❤🖤😙