تصویر هدر بخش پست‌ها

✯♬ܣܩـܥ݆ܨ ܠܝ̇ߺـܥ‌‌✯↻

های به وبلاگ همچی لند خوش اومدی 💜 در این وبلاگ از همچی فعالیت داریم 🤍

رمان میراکلسی: جنایتکار بی گناه1

| ★𝐙𝐀𝐇𝐑𝐀★

سلام ادامه😀🌚

#Innocent_criminal #جنایتکار_بی‌گناه #part1  از زبان مرینت :  هوفففف اینم از این مرتب کردن این پرونده ها خیلی طول کشید همشونم دزد و قاچاق وسایل! یه چیز هیجان انگیز تر دوست داشتم بوده باشه مثل..... مثل قتل یا حتی خرید و فروش غیر قانونی مواد! مثلا قرار بود در مورد پرونده یه مجرم هم باشم پیدا نشد که نشد! از دفتر اومدم بیرون تو راهرو راه افتادم باید با آلیا صحبت میکردم رسیدم دفترش در زدم تق تق تق تق تق  آلیا : بفرمایید    رفتم داخل   مرینت : سلام قربان ( 🙄 ) آلیا : سلام مرینت چیزی شده ؟ مرینت : پرونده هارو مرتب کردم ولی هیچی مبنی  بر پرونده این پسره پیدا نکردم  آلیا: چی ؟ یعنی چی که پیدا نکردی ؟ اون پسر تایلندی همه چیزو بهم ریخته مرینت : واقعا هم بهم ریخته دوباره میشه اطلاعاتشو بدی آلیا : دست به هر خلافی که بشه میزنه از سرقت گرفته تا قتل و مواد و هر چی که فکرشو کنی گروگان و دستبرد به اعضای بدن انسان و غیره خلاصه بگم دم به تله نمیده و اگه دستگیر شه دوباره با وثیقه آزاده البته بعضی موقع ها هم شده جرمشو انداخته گردن یکی دیگه مرینت : اوه این که اگه دستگیر بشه حکم اعدام اونم به بدترین روش داره! آلیا : آره آلیا : آ آها پیداش کردم   یه پرونده رو پرت کرد جلوم روش یه عکس بود نوشته بود آدرین آگراست...‌.  مرینت : این چیه آلیا : پرونده همین پسره س دیگه تو و لوکا باید با هم برید دستگیرش کنید  مرینت : اما....  از زبان آدرین :  تو شرکت داشتم کار میکردم اما فکرم یه جا دیگه بود تو یه فکر دیگه فکر انتقام! خودم نمیخواستم ولی برای اینکه قاتلای خونواده م رو پیدا کنم باید همرنگشون میشدم ولی...‌‌.. الان کل زندگیم با خلافه! البته هنوزم اون آدما رو پیدا نکردم.... البته یه چند سری هم دستگیر شدم اما الان بیرونم..... ساعتو نگاه کردم اوه! 8 شب! پاشدم وسایلو جمع کردم همه رو به جز آبدارچی که برام صبح قهوه میاورد میرفت خونش اخراج کرده بودم! اینجا هم محل نقشه کشیدنام بود برای پیدا کردن اون آدما هم محل کار! کاری که با خلاف کردن الان پیمان برادری بسته بودن یعنی تهش چی میشه دیگه دم به تله نمیدم اما اگه بیوفتم زندان دوباره اینبار حکمم اعدامه! اونم به بدترین شکل! نه دیگه دم به تله نمیدم یا دوباره جرممو گردن یکی دیگه میندازم کاری نداره شرکتو بستم رفتم خونه زنگو زدم در باز شد رفتم داخل  فیلیکس : پسر بردار دست از اینکارا آخرش بن بسته گیر قانون میوفتی رحم نمیکننا  آدرین : ولم کن تو که میدونی شرایطمو من تا انتقاممو نگیرم ول کن نیستم  فیلیکس : دیگه شورشو در آوردی آدرین  طوری داد زدم که فیلیکس گوششو گرفت   آدرین : بس میکنی یا همینجا دفنت کنم هان! میدونی که واسه من کشتن آدمایی مثل تو کاری نداره پس ببند!