تصویر هدر بخش پست‌ها

✯♬ܣܩـܥ݆ܨ ܠܝ̇ߺـܥ‌‌✯↻

های به وبلاگ همچی لند خوش اومدی 💜 در این وبلاگ از همچی فعالیت داریم 🤍

خوناشام من p1

خوناشام من p1

| ★𝐙𝐀𝐇𝐑𝐀★

سلام بچه ها اولین رمانمه که نوشتم امیدوارم خوشتون بیاد

برو ادامه 👇🏻

ته: منتظرم ببینم اون ادم چطوریه

ته: ماشینو پارک کرد و به باری مه دوستش دعوت کرده بود رفت 

ته: یونگی 

یونگی: اوه اومدی 

ته اون ادمی که خون لذیدی داره کجاست امادس؟ 

یونگی: اره

یونگی به منشیش اشاره ای کرد و گفت دخترو بیارن

ته: اینه؟ 

یونگی: اره دیگه

ته ویو

واقعا دختر خوشگلی بود ولی اگه خونشو بخورم میمیره! ولی اشکالی نداره 

از اون خوب تراشم هست

ته واقعا بهترین دوستمی یونگی 

یونگی: (لبخندی لثه ای) همچنین

ته خوب من رفتم منشی دختره رو بیارین

مین سو: من....من کجام ایجا خیلی تاریکههه ولم کنین عوضیااا 

منشی: اروم باش وگرنه تکه بزرگت گوشته 

مین سو اروم گرفت

مین سو ویو

این صدای بم و هات مال کی بود که گفت دختره رو بیارین؟ روش کراش زدممم هعیی

رسیدن به خونه*

ته: چشماشو باز کنید

مین سو ولم کنین

چشمای مین سو رو باز کردن

ته چ... چی؟ مین سو؟؟ 

مین سو چ.... چی؟ ته تیهونگ 

ته رفت بغلش کرد

ته: م... من واقعا نمیدونستم تویی مین سو منو ببخش

مین سو باشه ولی اگه من یه دختر دیگه بودم میخواستی چیکار کنی؟ 

.......... عه تموم شد 

تا پارت بعد بای بایی