تصویر هدر بخش پست‌ها

✯♬ܣܩـܥ݆ܨ ܠܝ̇ߺـܥ‌‌✯↻

های به وبلاگ همچی لند خوش اومدی 💜 در این وبلاگ از همچی فعالیت داریم 🤍

عاشقم باش p5🔮

عاشقم باش p5🔮

| ★𝐙𝐀𝐇𝐑𝐀★

 حمایت کنین🫶🏻🌝

حالا هم برو ادامه🔗

ات:اجوما اجوما:جانم ات:میشه یچیزی بین خودمون باشه! اجوما:حتما ات:یکم میترسم ولی اگه به کسی چیزی نگم میمیرم اجوما بهتون اعتماد میکنم ات:چند شب پیش قله ازدواج داشتم میرفتم اتاقم که از یه اتاقی صداهای ناجوری میومد وقتی رفتم دم در بین در دیدم ملیسا با ینفر رابطه داره.! اجوما:هع دخترم فکر کردی نمیدونم و ندیدم! بار ها دیدمش حتی خودشم میدونه ولی تهیونگ باور نمیکنه ات: ولی من به کارما اعتقاد دارم اجوما:ات برو بخواب ات:چشم رفتم بالا دیدم ارباب خوابه رفتم رو تخت خوابیدم یه لحظه به صورتش نگاه کردم ات:میدونی ازت متنفرم ولی ازت میترسم اما یلحظه قادر به دیدن ناراحتیت نیستم! مطمئن بودم که خواب بود کم کم خودمم خوابیدم ته ویو ساعتای سه نصفه شب بود یه صداهایی میومد از تخت پاشدم دیدم ات خوابه رفتم تو راهرو صدارو دنبال کردم رسیدم دره یه اتاق باورم نمیشه ملیسا با یکی رابطه داشت خون تو چشام بود درو یه لگد محکم زد ات ویو با صدای داد و بیداد از خواب پریدم دیدم ارباب نیست سریع رفتم بیرون دیدم تو خونه خون به پا شده ارباب موهای ملیسا رو گرفته و دنباله خودش میکشه ته: تو یه عوضی هر..زه ای ات:اجومااااا(داد) اجوما:چخبره با چیزی که دید اجوما:الان خون به پا میشه با اجوما رفتیم پایین بزور جداشون کردیم شونه ی ته رو گرفته بودم که نرو جلو ته:تو خیلی عوضیی(گریه) من تو روی همه وایسادن به زنم لقب تو رو زدم دوست داشتم عوضییی افتاد رو زمین و دستاشو مرد تو موهاش منم بغض مردم معلومه خیلی دوسش داشته ارم بغلش کردم ته:ات....ات منو ببخش ات:ارباب بلند شو بزور. بلندش کردیم با اجوما بردیمش تو اتاق ات:اجوما حالش خیلی بده؟ اجوما:صدرصد ات:ممنون اجوما رفت بیرون منم سریع اومدم یه قرص ارامش بخش به ارباب دادم بخوره خورد و کم کم خوابش برد رو تخت کنارش نشسته بودم و موهاشو ناز میکردم کم‌کم خودمم خوابم برد ته ویو صبح پاشدم دیدم ات تو بغلم خوابیده زخمه کناره لبشو مه دیدم و بخاطره اون عوضی بود عصبی شدم چون فهمیدم خوابه اروم لبشو بوسیدم و پاشدم که برم شرکت ات ویو چشمام باز شد ارباب داشت اماده میشد ات:ارباب ته:یباره دیگه اینو بهم بگو ! ات:خب من اسمتونو نمیدونم ته: تهیونگ ات:خب تهیونگ اومدم اماده شم برم مارای خونه رو انجام بدم ته:داری چه غلطی میکنی؟ ات:برم سره کارم ته:از الان به بعد اون کار رو نمیکنی! ته:امشب هم میام دنبال برای مهمونی لباستم خودم انتخاب کردم هرچیزی که خودم انتخاب کردم میپوشی فهمیدی؟ ات:بله