تصویر هدر بخش پست‌ها

✯♬پۛٙݺ࣮نۨڪ لۙاٰوࣳ_𝙿𝙸𝙽𝙺 𝙻𝙾𝚅𝙴✯↻

درود به پینک لند خوش اومدی🗿🎀 بازدید کن شاید خوشت اومد🕷🕸

عاشقم باش p21

| •Şt★r ງirl•

اومد بیرون دم در یکی دسمو گرفت اومدم جیغ بزنم دستشو گذاشت رو دهنم و چسبوندم به دیوار

ته:بیبی نترس منم(در گوشت با صدای بمش می گفت)

دستشو از رو دهنم برداشت

ات:ولم کن باید برم

ته:ات وایسا

ته:هنوز ازم متنفری؟

ات:اره چجورم

ته:ولی من بدون تو از وقتی که رفتیم حتی به کسی نگاهم نکردم دلم برات تنگ شده

ات:تهیونگ برو کنار بین من و تو هرچی بود تمام شده خیلی وقته

ته:ات خیلی خوشگل تر شدی

اروم اومد گردنم و بوسید که بدنم مور مور شد هولش دادم اونور

ات:تهیونگ من دوست پسر دارم نزدیکم نشو

سریع اونجارو ترک کردم پوففف دوست پسر کیه اخه اون از کجام در اومد رفتم پیشه جین

ات:یا سوکجینا من میرم خونه

جین:باشه

ته ویو

اون پسر رو میکشم اول یکی از ادمامو فرستادم ات رو دنبال کنه و ببینه خونش کجاس بعدم رفتم پیشه جین و باهاش صحبت کردم

ته:جین من واقعا ات رو دوست دارم و الان فهمیدم چقد عوضیم من خیلی تغییر کردم لطفا اجازه بده

جین:ته چون برادرمی یه شانس دوباره بهت میدم ولی اکه اینبار دست از پا خطا کنی نه تنها ات ازت متنفر میشه بلکه ات رو میفرستم خارج!

ته:باشه

سریع از عروسی زدم بیرون که به ات برسم زنگ زدم به جیک (ادمه تهیونگه)

ته:الو جیک

جیک:اقا ادرسه خونه رو پیدا کردم ولی ایشون فعلا رفته بار

ته:اکی ادرسه خونشو برام بفرس

ات ویو

دلم می خواست زار زار گریه کنم دلم براش یزره شده بود رفتم بار و به خودم قول دادم کم نوشیدنی بزنم

رفتم تو بار

گارسون:سسلام خاتم

ات:همون همیشگی

گارسون:حتما

گارسون رفت و نوشیدنیم رو اورد و یه پیک خوردم که یهو یکی کنارم نشست

ات:ببین اگه اومدی لاس بزنی گمشو حوصله ندارم

پسره:یا ببین زبون نریز خیلی خوشگلی نظرت راجب یه شب رمانتیک چیه

ات:نظرم عام خب اینه

یدونه خوابوندم تو گوشش اومد منو بزنه مه پرت شد اونور

ته:مرتیکه ی بیناموس

ات:تو اینجا چه غلطی میکنی دوباره اومدی تو زندگی اه تف توش

سریع رفتم بیرون و تا خواستم سوار ماشین شم دستمو گرفت که گریه هام سرازیر شد

ته:ات خواهش میکنم یه شانسه دیگه بهم بده من خیلی بخاطرت تغییر کردم

ات:ته الان که فکر میکنم اخرین بار جلو مامانت اینا بخاطر یه دختر منو زدی و گفتی من خرابم در صورتی که عاملش تو بودی نمی خوام دوباره زندگیم زهره مار بشه! خواهش میکنم نزدیکم نشو زندگیمو دوست دارم

سوار ماشین شدم و حرکت کردم سمت خونه خیلی خسته بودن رفتم اتاقم و خوابیدم

عاشقم باش p20💜🔮

| •Şt★r ງirl•

اومد بیرون دم در یکی دسمو گرفت اومدم جیغ بزنم دستشو گذاشت رو دهنم و چسبوندم به دیوار

ته:بیبی نترس منم(در گوشت با صدای بمش می گفت)

دستشو از رو دهنم برداشت

ات:ولم کن باید برم

ته:ات وایسا

ته:هنوز ازم متنفری؟

ات:اره چجورم

ته:ولی من بدون تو از وقتی که رفتیم حتی به کسی نگاهم نکردم دلم برات تنگ شده

ات:تهیونگ برو کنار بین من و تو هرچی بود تمام شده خیلی وقته

ته:ات خیلی خوشگل تر شدی

اروم اومد گردنم و بوسید که بدنم مور مور شد هولش دادم اونور

ات:تهیونگ من دوست پسر دارم نزدیکم نشو

سریع اونجارو ترک کردم پوففف دوست پسر کیه اخه اون از کجام در اومد رفتم پیشه جین

ات:یا سوکجینا من میرم خونه

جین:باشه

ته ویو

اون پسر رو میکشم اول یکی از ادمامو فرستادم ات رو دنبال کنه و ببینه خونش کجاس بعدم رفتم پیشه جین و باهاش صحبت کردم

ته:جین من واقعا ات رو دوست دارم و الان فهمیدم چقد عوضیم من خیلی تغییر کردم لطفا اجازه بده

جین:ته چون برادرمی یه شانس دوباره بهت میدم ولی اکه اینبار دست از پا خطا کنی نه تنها ات ازت متنفر میشه بلکه ات رو میفرستم خارج!

ته:باشه

سریع از عروسی زدم بیرون که به ات برسم زنگ زدم به جیک (ادمه تهیونگه)

ته:الو جیک

جیک:اقا ادرسه خونه رو پیدا کردم ولی ایشون فعلا رفته بار

ته:اکی ادرسه خونشو برام بفرس

ات ویو

دلم می خواست زار زار گریه کنم دلم براش یزره شده بود رفتم بار و به خودم قول دادم کم نوشیدنی بزنم

رفتم تو بار

گارسون:سسلام خاتم

ات:همون همیشگی

گارسون:حتما

گارسون رفت و نوشیدنیم رو اورد و یه پیک خوردم که یهو یکی کنارم نشست

ات:ببین اگه اومدی لاس بزنی گمشو حوصله ندارم

پسره:یا ببین زبون نریز خیلی خوشگلی نظرت راجب یه شب رمانتیک چیه

ات:نظرم عام خب اینه

یدونه خوابوندم تو گوشش اومد منو بزنه مه پرت شد اونور

ته:مرتیکه ی بیناموس

ات:تو اینجا چه غلطی میکنی دوباره اومدی تو زندگی اه تف توش

سریع رفتم بیرون و تا خواستم سوار ماشین شم دستمو گرفت که گریه هام سرازیر شد

ته:ات خواهش میکنم یه شانسه دیگه بهم بده من خیلی بخاطرت تغییر کردم

ات:ته الان که فکر میکنم اخرین بار جلو مامانت اینا بخاطر یه دختر منو زدی و گفتی من خرابم در صورتی که عاملش تو بودی نمی خوام دوباره زندگیم زهره مار بشه! خواهش میکنم نزدیکم نشو زندگیمو دوست دارم

سوار ماشین شدم و حرکت کردم سمت خونه خیلی خسته بودن رفتم اتاقم و خوابیدم

عاشقم باشp17🔮💜

| •Şt★r ງirl•

پرش زمانی فردا صبح

از خواب پاشدم دیدم ته داره اماده میشه

ات:تهیونگا می خوای جایی بری؟

ته:ات بلند شو حاضر شو مامانم اینا دارن میان

ات:باشه

بلند شدم رفتم یه حموم ده نینی و اومدم بیرون موهامو سشوار کردم بعدش کرم دست زدم و بادی اسپلش رفتم یه لباس سه تیکه هم که داشتم و پوشیدم و رفتم پایین که یهو در باز شدش یه خانم با دختراش اومدن داخل و تهیونگ اومد کنارم وایساد

ته:خوش اومدید

یهو اجوما هم اومد اما اون حرفی نزد

ته:ات معرفی میکنم لیا خواهرم و انا دختر خالم

لیا:خوشبختم

ات:منم همینطور عزیزم

ته:و ایشونم مادرمه

ات:سلام خانم

سریع یه تعظیمی کردم ولی چیزی نشنیدم

(بچه ها م‌ت یعنی مامانه ته)

م‌ت:عه پس این همون کلفتیه که خوش شانس بوده

یهو خودش و اون دختره انا زدن زیره خنده که لیا اومد دستمو گرفت

لیا:ات ولشون کن بیا بریم بالا

دستمو دنباله خودش کشید و رفتیم بالا تو اتاقه منو ته

لیا:خب دختر بگو بینم چند سالته؟

ات:عام من ۲۵

ات:لیا یچیزی

لیا:جانم

ات:مامانت از من بدش میاد؟

لیا:همینطوره ولی زره ای ناراحت نباش خب!

ات:اوهوم

یهو در با شتاب بدی باز شد تهیونک بود خیلی عصبی بلند شدیم

ات:تهیونگ خوبی؟

ته:لیا برو بیرون (داد)

لیا رفت بیرون

ته اومد یکی زد زیره گوشم

ته:تو بدون خبر من با یکی از بادیگاردا قرار میزاری نه؟؟؟؟؟(داد)

لبم داشت خون نیومد

ات:تهیونگ چی باعث شده اینجوری فکر کنی چرا هر بار گول بقیه رو میخوری؟(گریه)

ته:یعنی می خوای بگی مامانم دروغ میگه؟

اومد سمتم موهامو کشید تا تونست منو زد

بعدش پرتم کرد رو زمین

ته:نمی خوام خرابی مثله تو اینجا باشه از اینجا گورتو گم میکنی و میری چون این اتاق دیگه برای من و اناست

داشت میرفت بیرون

ات: این اخرین حرفت بود؟

بزور بلند شدم رفتم پایین و جلو مامانش اینا وایسادم

ات:چیکارتون کردم؟ هوم؟ چی بهش گفتید چه اینجوری شد ها(گریه)

یهو ته یدونه جلو مامانش اینا زد تو گوشم

ات:باشه ولی تهیونگ بخاطره این تهمت بزرگی که بهم زدی پشیمون میشی! کارما

رفتم بالا همه ی وسایلمو ریختم تو ساک و گوشیمو برداشتم و جین زنگ زدم

ات:الو داداش

جین:جانم ات

ات:داداش حالم اصلا خوب پیست بهم تهمت زدن میشه یمدت با تو زندگی کنم؟

جین:خدا لعنتشون کنه گوه خوردن(داد)

جین:کی بیام دنبالت

ات:ساعت هفت و نیم دمه دره عمارت باش

جین:اوکیه

پرش زمانی ساعت هفت

ته ویو

خواستم برم تو اتاق مامانم که دره اتاقش باز بود‌خودش و انا داشتن حرف میزدن

انا:ولی خاله جون چه سوژه ای پیدا مردیما

مامان:من که بهت گفتم پسره ساده لو ی من این چیزا رو بخاطره غیرتش باور میکنه دیگه از دست کلفت راحت شدیم

انا:خب حالا خاله صدات کنم یا مامان

مامان:تو همین فردا عروسمی

که یهو